رسماً مادر سه فرزند است

شنبه مبارک دوست عزیز

از دیدنت خوشحالم هفته ات چطور بود؟ خوب، یا حتی عالی، امیدوارم!

همه چیز اینجا در Casa MBB کمی دیوانه کننده بوده است!

در مدت یک هفته، ما سگ نجات مارنی ماری را پذیرفتیم و به عمق همه چیز توله سگ – آموزش جعبه، آموزش خانه، بازدید از دامپزشک (برای یک قرار ملاقات دقیق)، آموزش رفتار، به طور جدی پریدیم، تمام آموزش

من فکر می کنم این واقعیت که او استرالیایی است، همه چیز را به سطح بعدی می برد.

من متوجه نشدم که زندگی با یک سگ گله چقدر منحصر به فرد است تا زمانی که دیدم شکم او روی من سوار می شود و از روی کاناپه من می پرد و انگار چیزی نیست داخل کوسن ها می رود.

نکته جانبی، وقتی این اتفاق افتاد، قسم می خورم که همه چیز در حرکت آهسته بود! آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که سگی در طاق رنگین کمانی از روی شما بپرد؟ این دیوانه است.

این یک تغییر بزرگ برای همه ما بوده است، و صادقانه بگویم، نمی‌دانم که برای شدت آشفتگی زندگی‌مان کاملاً آماده بودم یا نه، اما حدس می‌زنم که دنیا به همین شکل می‌چرخد. نمی‌توانم به چیزی فکر نکنم که صاحبخانه پیر خردمندم، لوسی، سال‌ها پیش به من گفت که مطمئن نیستم برای تغییرات بزرگ ازدواج آماده هستم یا نه. او گفت: “شما هرگز برای هیچ چیزی آماده نخواهید شد” و این یکی از بهترین توصیه هایی بود که تا به حال دریافت کردم.

من هنوز متوجه نشده ام که چگونه همه چیز را که می خواهم انجام دهم متعادل کنم. در تمام طول هفته سعی کردم زمان و فضای ذهنی را برای نوشتن پیدا کنم و نگران نبودم آنقدر که می‌خواهم پای صفحه‌کلید وقت بگذارم.

می دانم که فقط باید به همه افراد خانه ما، از جمله خودم، لطف زیادی بدهم.

به هر حال ممنون که گوش دادید.

شنبه خود را به خوبی بگذرانید. من می‌روم تا کانر را به تمرینات رقص برای چند نمایشی که در راه است ببرم. بله، ماه مه برای او یک ماه رقص بزرگ دیگر است! من خیلی خوش شانس هستم که می توانم از چند دختر شیرین مراقبت کنم. من الان رسما مادر سه فرزند هستم.

معتاد زیبایی محله دوستانه شما،

کارن